مخالفت النصره با طرحهای سیاسی ترکیه
اما النصره به خوبی می داند که پس از دخالت مستقیم ترکیه در شمال حلب دیگر نمی تواند نقش گذشته برای خود حفظ کند به ویژه اینکه از آن پس اختلاف با طرح های سیاسی ترکیه کاملا نمود یافت.
پیش از اینکه ترکیه برگه طلاق از النصره را برای این گروه رو کند، روابط دو طرف به مدت چهار سال در دوران طلایی قرار داشت و شامل روابط امنیتی و نظامی بود . در این سال ها آنکارا به توان خود برای رام کردن بیشتر گروههای تحت حمایت خود از جمله النصره امیدوار بود و تلاش داشت این گروهها به یک «ارتش در سایه » برای آن تبدیل شوند که بتواند از آن برای تحقق اقدامات خاص استفاده کند.
ناکامی تلاشهای قطر برای متقاعد کردن النصره به اطاعت از ترکیه
اما جبهه النصره همواره از اینکه نقش یک همسر مطیع را ایفا کند، خودداری می کرد در نتیجه تمام تلاش های آنکارا و برخی میانجی ها از جمله قطر برای پایان دادن به سرپیچی النصره و بازگرداندن آن به اطاعت از ترکیه ناکام ماند، بنابراین در این شرایط چاره ای جز جاری کردن «مغضوب ترین حلال ها» یا همان طلاق وجود نداشت زیرا این عدم تمکین النصره از ترکیه به نافرمانی از آن تبدیل شده بود و تا اختلاف ریشه ای در دو سطح سیاسی و نظامی پیش رفته بود.
مخالفت النصره با قبول قیمومیت ترکیه
النصره از زمان تاسیس خود به عنوان یک شاخه از داعش تلاش کرد این معادله را تقویت کند که دریافت حمایت از سوی آنکارا به معنی قبول قیمومیت مورد نظر ترکیه نیست.
النصره متوجه شد که ترکیه سخت در تلاش است که از آن فقط به عنوان یک ابزار بهره برداری کند و این موضوعی است که ابومحمد الجولانی سرکرده این گروه بر آن تاکید کرد و اظهارات او در اواخر سال 2012 با عنوان «اهالی شام جان ما قربان شما» کاملا بیانگر مخالفت با قیمومیت ترکیه بود.
وی در اظهارات خود آشکارا به تلاش های مداوم برخی واسطه ها برای ملحق کردن النصره به قیمومیت ترکیه اشاره کرد و این تلاش ها را ناکام برشمرد.
در سال 2013 تا اواخر 2014 روابط النصره و آنکارا مبتنی بر ادامه حمایت لوجستیکی و تسلیحاتی در نبردها علیه ارتش سوریه بود اما با بروز نشانه های نارضایتی آنکارا از نافرمانی النصره این وضعیت تغییر کرد.
دستگیری یکی از سرکردگان النصره توسط ترکیه
مسئولان ترکیه در نوامبر 2013 یکی از سرکردگان سرشناس النصره به نام عبدالله خالدی را که یک تبعه سعودی بود به دلیل نداشتن گذرنامه، دستگیر کردند که این اقدام پیام روشنی به النصره بود با این مضمون که نافرمانی از خواست ترکیه بهای امنیتی دارد که دامنگیر رهبران این گروه می شود.
به نظر می رسد انتخاب شخصی مانند الخالدی برای ارسال پیام به النصره تصادفی نبود بلکه دلایل متعددی داشت که مهم ترین آن این بود که الخالدی که یک سرکرده سرشناس النصره بود که در توئیتر شهرت زیادی داشت، مرتکبحماقتی شد که از نظر ترکیه به معنی نادیده گرفتن خطوط قرمز بود، زیرا وی در اوج حملات رسانه ای علیه ارتش سوریه اعتراف کرد که النصره بمب های شیمیایی در اختیار دارد.
آنچه خشم مقامات ترک را دو چندان کرد اینکه این اعتراف فقط چند هفته پس از رسوایی آزادی 12 عضو النصره از سوی ترکیه رخ داد، حال آنکه این افراد به اتهام حمل گاز ساردین و هنگام قاچاق آن به سوریه از سوی ترکیه دستگیر شده بودند و رسانه ها روی این موضوع تمرکز داشتند.
به هر حال هرچند ترکیه در نیمه نخست سال 2014 النصره را یک گروه تروریستی برشمرد اما این توصیف فقط روی کاغذ بود و بر روابط دو طرف هیچ تاثیری نداشت به ویژه اینکه رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه دو سال پس از آن یعنی چند ماه قبل با این سوال از آمریکا که «چرا النصره را تروریست می دانید» نشان داد که تروریست دانستن این گروه ظاهری بود.
مواضع دوگانه ترکیه در قبال النصره
در این میان کاملا روشن بود که ترکیه با اتخاذ مواضع دوگانه در قبال جبهه النصره که گاه با جلب رضایت و گاه با ایجاد نفرت از آن این گروه همراه بود، تلاش داشت این گروه را رام کرده و تحت قیمومیت خود در آورد.
پس از این فراز و نشیب در روابط ترکیه و النصره این بار ترکیه و قطر این گروه را تحت فشار قرار دادند تا ارتباط خود را با القاعده را قطع کند و قول دادند رد مقابل، نام آن نه فقط از فهرست گروههای تروریستی ترکیه بلکه فهرست بین المللی گروههای تروریستی خارج خواهد شد.
در مقابل تشکیل «جیش الفتح» در اوایل سال 2015 به معنای سیاست هویج در برابر النصره بود تا آن را متقاعد کنند که تسلیم شدن در برابر فشارهای ترکیه و قطر از هر نظر مثبت خواهد بود در نتیجه ترکیه این بار جیش الفتح را تحت حمایت قرار داد و این گروه توانست بیشتر مناطق استان ادلب سوریه را تحت اشغال خود در آورد و به این ترتیب النصره به شریک اصلی در اداره این استان و استفاده از غنائم آن تبدیل شود.
ضربه النصره به ترکیه
با اینهمه این سیاست ترکیه تاثیری نداشت و النصره اندکی بعد یعنی در ماه اوت 2015 با اعلام مخالفت خود با طرح ترکیه مبنی بر ایجاد منطقه امن و اعلام اینکه این اقدام به نفع امنیت ملی ترکیه است نه به نفع «انقلاب»، اولین ضربه را به ترکیه وارد آورد.
روابط متشنج ترکیه و النصره همچنان به حال خود باقی بود تا اینکه مولود چاووش اوغلو وزیر خارجه ترکیه اندکی پیش از سفر به روسیه اعلام کرد که کشورش آماده است با روسیه برای مبارزه با داعش و النصره تصمیم مشترک اتخاذ کند.
پرواضح است که رهبری النصره این اظهارات را نادیده نگرفت در نتیجه چند ماه پس از آن در واکنش به عملیات سپر فرات ، فتوای «ممنوعیت درخواست کمک از ارتش ترکیه» را صادر کرد.
در نتیجه آنکارا نیز برگه طلاق را برای جبهه النصره رو کرد و این چیزی است که کاملا در نحوه تعامل ترکیه با پرونده شرق حلب روشن است از جمله اینکه از جبهه النصره خواست از محلههای شرقی حلب خارج شود و علاوه بر این به وضعیت دشوار این گروه در این مناطق اعتراضی نکرد تا جایی که النصره در نهایت ناچار شد تحت تاثیر فشار نظامی ارتش سوریه از این مناطق بیرون برود.
با اینهمه یک سوال باقی است و آن اینکه آیا تنش روابط ترکیه با النصره این گروه را در ادلب که مهم ترین منطقه تحت اشغال آن در سوریه به شمار می آید، تحت تاثیر قرار خواهد داد یا این استان محاسبات متفاوتی دارد؟ آیا دو طرف با در نظرگرفتن برخی منافع و تحت تاثیر تحولات، روابط خود را حفظ می کنند یا آن را برای همیشه قطع خواهند کرد؟